کمالو مجید
ای ساربان ای کاروان لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من ؛جان ودل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی لیلای من چرا می بری
در بستن پیمان ما تنهاه گواه ما شد خدا
تا این جهان بر پا بود این عشق ما بماند به جا
ای ساربان کجا می روی لیلای من چرا می بری
تمامی دینم به دنیای فانی شراره عشقی که شد زنده نامی
به یاد یاری خوشا قطره اشکی به سوز عشقی خوشا زنده داری
همیشه خدایا محبت دلها به دلها بماند به سان دل ما
که لیلی ومجنون فسانه شود حکایت ما جاودانه شود
تو اکنون زعشقم گریزانی غمم را زچشمم نمی خوانی
از این غم که حالم نمی دانی
پس از تو نمانم برای خدا تو برگ دلم را بچین وبرو
چو طوفان سختی زشاخه من گل هستی ام را بچین وبرو
که هستم من آن تک درختی که در پای طوفان نشستی
همه شاخه های وجودش زخشم طبیعت شکستی
ای ساربان ای کاروان لیلای من کجا می بری
با بردن لیلای من جان ودل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی لیلای من چرا می بری